از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین. مرکب از 50 خانوار است. ییلاقشان کوههای شمالی البرز، قشلاقشان ورامین می باشد و چادرنشین هستند. (یادداشت مؤلف). از ایلات اطراف تهران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111)
از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین. مرکب از 50 خانوار است. ییلاقشان کوههای شمالی البرز، قشلاقشان ورامین می باشد و چادرنشین هستند. (یادداشت مؤلف). از ایلات اطراف تهران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111)
یا شستی. مصحف شاسی فرانسه. پاره ای از چوب یا چیز دیگر که بر سر سیم زنگ اخبار برقی و تلفنها و چراغهای برقی گذارند و انگشت بدان فشارند برای رساندن آواز یا تولید برق (درمقرۀ زنگ). تکمه ای که آن را فشارند تا زنگ آواز دهد. جای انگشت. (یادداشت مؤلف). رجوع به شستی شود
یا شستی. مصحف شاسی فرانسه. پاره ای از چوب یا چیز دیگر که بر سر سیم زنگ اخبار برقی و تلفنها و چراغهای برقی گذارند و انگشت بدان فشارند برای رساندن آواز یا تولید برق (درمقرۀ زنگ). تکمه ای که آن را فشارند تا زنگ آواز دهد. جای انگشت. (یادداشت مؤلف). رجوع به شستی شود
جای خیار و غیره که زمستان عمل آورند با روپوشی از شیشه. (یادداشت مؤلف) ، گیلاس بسیارکوچک. استکان بسیارکوچک بمناسبت آنکه بر جدار آن نقشها چون جای نقش شصت است. گیلاس خرد برای آشامیدن عرق و شراب و جز آن. (یادداشت مؤلف). - شصتی خوردن، در خوردن عرق یا مشروب تند دیگر با یکدیگر مسابقه کردن. نبرد کردن با کسی در آشامیدن مسکر. (یادداشت مؤلف). ، قسمی گل. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح بنایان نصف کلوکه باشد. و کلوک نصف چارکه است و چارک نصف نیمه. (یادداشت مؤلف) ، بندی که میان درز دو آجر با نوک شصت کشند نه با نوک ماله. (یادداشت مؤلف)
جای خیار و غیره که زمستان عمل آورند با روپوشی از شیشه. (یادداشت مؤلف) ، گیلاس بسیارکوچک. استکان بسیارکوچک بمناسبت آنکه بر جدار آن نقشها چون جای نقش شصت است. گیلاس خرد برای آشامیدن عرق و شراب و جز آن. (یادداشت مؤلف). - شصتی خوردن، در خوردن عرق یا مشروب تند دیگر با یکدیگر مسابقه کردن. نبرد کردن با کسی در آشامیدن مسکر. (یادداشت مؤلف). ، قسمی گل. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح بنایان نصف کلوکه باشد. و کلوک نصف چارکه است و چارک نصف نیمه. (یادداشت مؤلف) ، بندی که میان درز دو آجر با نوک شصت کشند نه با نوک ماله. (یادداشت مؤلف)
نوعی تفنگ که به توالی شصت گلوله از آن رها تواند شد و البته انحصار به شصت گلوله ندارد بلکه از باب کثرت و توالی تیرها این نام بدین سلاح داده اند. مسلسل. میترایوز. (یادداشت مؤلف). رجوع به مسلسل شود
نوعی تفنگ که به توالی شصت گلوله از آن رها تواند شد و البته انحصار به شصت گلوله ندارد بلکه از باب کثرت و توالی تیرها این نام بدین سلاح داده اند. مسلسل. میترایوز. (یادداشت مؤلف). رجوع به مسلسل شود
دهی از دهستان رابربخش بافت شهرستان سیرجان. سکنۀ آن 375 تن و آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات و حبوب و مزارع زمان آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان رابربخش بافت شهرستان سیرجان. سکنۀ آن 375 تن و آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات و حبوب و مزارع زمان آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)